به گزارش پایگاه خبری اریسمان نیوز، در اواخر تیرماه سال ۹۰ و پس از گذشت چند روز از ارتحال عالم ربانی و معلم دلسوز مرحوم جناب حجتالاسلام حاج شیخ رحمت الله جعفری، دوست و همکار گرامیش زنده یاد محمد رضا شافعی که زمانی افتخار شاگردی آن عالم را در کارنامه تحصیلی خویش داشت، با ذوق سرشار و طبع لطیف خود قطعه شعر سوزناکی را به روح استادش مرحوم حجتالاسلام جعفری تقدیم کرده بود که ضمن آرزوی علو درجات و طلب آمرزش برای این دو عزیز سفر کرده، متن کامل این شعر زیبا و موزون را از نظر می گذرانیم:
((تقدیم به روح پاک استاد عزیزم حاج شیخ رحمت ا… جعفری))
اینک اما سرو ما از باغ و بستان می رود بی بهانه بلبلی از این گلستان می رود
صد ستاره ز آسمان بر سر زنان در هجر او واغربیا، دم به دم گریان و نالان می رود داغ ما در هجرت ای گل، کمتر از یعقوب نیست جای گل، پیراهن خونین به کنعان می رود
آب دیده رشته سازم در گلوبند بهار چون بهار ما خزان است و بهاران می رود
((آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند)) ناله های نی چو سوزان از نیستان می رود
کاروان آرامتر، آهسته بردار این قدم جان فدا شد ای دریغا جان جانان می رود
در فراقت منبر و محراب می گرید که چون طوطی شیرین سخن عمرش به پایان می رود
کی کنم شیراز را دل خوش چو استاد غزل هدهد باد صبا گفتی به درمان می رود
وقت گل چیدن ندارد باغبان، آهنگ خواب در شگفتم من، چه تقدیری ز یزدان می رود
خوش به حال عرشیان و قدسیان آسمان چون تو شمعی تا ابد، اینک به مهمان می رود
چون تهیدستم و نزدیک است پیغام اجل سیل اشک از دیده ((پویا)) فراوان می رود