سه شنبه , ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
Next article
Previous article
دیدار حجت الاسلام قرائتی با خانواده مرحوم حجت الاسلام جعفری + تصاویر
سالروز شهادت جانسوز و مظلومانه دخت نبوت، همسر ولایت و مادر امامت حضرت امّ ابیها فاطمه زهرا (س) بر همه رهروان وادی حقیقت تسلیت باد.
– جریان شهادت حضرت زهرا (س)
اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:
هنگامی که رحلت حضرت فاطمه نزدیک گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى کافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یک قسمت را براى خودش برداشت، یک قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینک بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، کافور را حاضر کرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر کرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می کنم تو ساعتى صبر کن سپس مرا صدا کن اگر جوابت را نشنیدى بدان که من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر کن. راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا کرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر کسى که در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده کرد که از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی که او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام که پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ کن. آنگاه گریبان چاک زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساکت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز کشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تکان داد دید رحلت نموده است. رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تکلم نما قبل از این که روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن که قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت کرده است. چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به که تسلى دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید .گویى زبان حال على با فاطمه علیهاالسلام این بوده است: بعد پیغمبر ز اشرار عرب آنچه دیدم ظلم و طغیان و غضب
بودم از هر ابتلا بى واهمه شادکام از وصل تو اى فاطمه گر به خون دامان دل آلوده بود چون تو بودى خاطرم آسوده بود چون تو بندى از جهان بار سفر در فراقت بگذرد آبم ز سر اى انیس و مونس دیرینه ام داغ خود چون می نهى بر سینه ام
از چه ترک آشنائى کرده اى
وز على فکر جدائى کرده اى
۱۳۹۸/۰۵/۱۴
۱۳۹۸/۰۵/۰۲
۱۳۹۸/۰۴/۳۱
۱۳۹۸/۰۴/۲۵
مدیر مسئول :
میثم جعفری
09132624539
پشتیبانی فنی :
محسن صباحی
09139627106
ایمیل سایت :
فاکس :
03154312370
تفریح روز طبیعت زیباست؛ به شرطی که حواسمان به همه چیز باشد. تقویم این روزها بجز روز طبیعت واقعه ای دیگر را نیز روایت می کند. سیزده فروردین امسال شب شهادت مادر است …
سر سفره ی غذا هم اول به فکر شکم بچه هاست؛
از دهان خودش می گیرد که شوهر و فرزندانش سیر شوند.
دعا که می کند از همه یاد می کند؛ انگار نه انگار که خودش مریض است؛ حال ندارد؛ نفسش به سختی بالا می آید!
چوب خط همسایه ها پر شده؛ همه بدهکار اویند، اما باز هم به فکر آن هاست. برایشان دعا می کند. در شهر، داستان شب عروسیش پیچید. تازه عروس از داخل حجره بعد از چند لحظه با لباس نویی که لحظاتی قبل بر تن داشت برگشت و آن را به گدا داد. لباس کهنه اش را شب اول عروسی پوشید و گفت: آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند…
مادر است دیگر؛ کاریش نمی شود کرد. انگار از روز اول که همه سوگند یاد کردند،قسم او با بقیه فرق داشته! قسم خورده فقط مادر باشد. مادر بچه ها، مادر پدر؛ مادر همه عالم.
این «مــادر» هم برای خودش عالمی دارد. همه چی دارد غیر از «من». اصلا این عبارت با «منیت» تناسبی ندارد. «ما» و «در» هم در مادر معنا پیدا می کنند.
اگر جنت اعلای خداوند دری دارد همین مادر است و «ما» برای ورود به آن باید مهر مادر داشته باشیم. از یک طرف دیگر «در» نیز جرات نزدیک شدن به مادر را ندارد اگر «مـا» باشیم! با مادر باشیم؛ کنارش باشیم؛ عصای دستش باشیم. اگر بین «ما» و «در» فاصله افتاد همه چیز خراب می شود. همان “در” مقدسی که “ما” را در کنارش نداشته باشد نحس می شود و می شکند و می سوزاند و آتش به پا می کند!
من به نحسی در و دیوار معتقدترم تا به سیزده به در! سیزده به در “ما” دارد؛ “ما” هم سیزده به در داریم؛ اما بعضی وقت ها “در”، “مـــا” ندارد. ما هم که نباشیم میخ معرکه گردان می شود؛ نحس می شود، شوم می شود…
مــــادر! دارند در می زنند؛ اما شما پا نشو، ما هستیم …!
در ایام عید روحانی میره کیش، رفسنجانی هم میره کیش، ولی احمدی نژاد:
احمدینژاد: روزی راحت مینشینیم که پرچم شهدا در بالای کاخ سفید به اهتزاز درآید.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از خبرگزاری بسیج اعزامی به مناطق عملیاتی راهیان نور، محمود احمدی نژاد به همراه خانواده جهت بازدید از زیارتگاه های سرزمین نور وارد استان خوزستان شد.
رییس جمهور سابق با حضور در منطقه شرق کارون و در منطقه عملیاتی شکست حصر آبادان، بر مزار ۹ شهید گمنام دفاع مقدس ادای احترام نمود و طی سخنانی کوتاه در خصوص علت حضور خود در زیارتگاه های ۸ سال دفاع مقدس گفت: روزی راحت می نشینیم که پرچم شهدا در بالای کاخ سفید به اهتزاز درآید.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/297229/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%B1